قتل زنداداش و برادرزاده به دلیل شک به خیانت

قاتل مدتی بود که به فردی به نام شاهرخ که دوست برادرش بود شک کرده بود و در خصوص این ماجرا چنین گفت: مدتی بود به برادر و سایر اعضا و خانواده درباره شکی که به خیانت زنداداشم (شادی) داشتم را مطرح کردم ولی هیچ کس به حرف من گوش نکرد و کاری برای جلوگیری از این اقدام انجام نداد. روزی به خانه برادرم رفتم و در حالیکه او خواب بود کلید وی را برداشتم و از روی آن یکی ساختم .

وی همچنین ادامه داد: در یک فرصت و روز مناسب با کلید وارد خانه آنها شدم در حالیکه شادی و برادرزاده هایم در اتاق پذیرایی در حال خواب بودند با چاقو به دست شادی ضربه ای وارد کردم و از او دلیل اینکار را پرسیدم ولی او در جواب گفت به من هیچ ربطی ندارد و زندگی شخصی خودش است که در این حین آنا بیدار شد و چند ضربه به صورت او زدم که با اینکارم صدای شادی بلند شد و چندین ضربه به قسمتهای مختلف بدن او زدم و به این دلیل که آرام بغل او خوابیده بود ضربه ای به گلوی او خورد و آنا که قصد جدا کردن من شادی را داشت ضربه ای نیز به او وارد شد.

همسایه مقتول که این مارجرا را به پلیس اطلاع داده بود چنین گفت: دخترم گفت صدای آنا و آرام به گوش نمیرسد و من رفتم در خانه آنها را زدم ولی هیچ صدایی نمی آمد که مجبور شدم به آتش نشانی و پلیس تماس بگیرم. هنگامیکه ماموران آنا را به بیمارستان منتقل کردند قبل از عمل گفت که این کار عمویش بوده است.

بابک در نهایت دستگیر شد و اتهام به قتل خود را قبول کرد و همچنان هیچ مدرکی راجعه به خیانت شادی به همسرش به دست نیامده است و بابک باید منتظر جلسه دادگاه قضاوت بماند تا تکلیف او مشخص شود.